کد مطلب:36612 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

ایده ی مالکیت مطلق خداوند از وضعیت حکومتی عصر سرچشمه می گرفت











تمسك به «مالكیت مطلق» خداوند، از معیارهای اخلاق بشری سرچشمه می گرفت. و به همین سبب براحتی در دلها می نشست. علی الخصوص كه انسانها در عصر سلطنتهای استبدادی و مطلقه، به مقتضای اخلاق سیاسی عصر، به آسانی خداوند و عمل وی را با منزلت و فعل یك سلطان مستبد و مطلق العنان تنظیر می كردند. سلطانی كه همه چیز و همه كس را ملك خود می دانست و لذا هرگونه تصرفی را در ملك خود مجاز می شمرد و هیچ كس را اخلاقا مجاز به اعتراض علیه خود نمی دید.

مولوی هم گاهی در آثار خود به همین شیوه استدلال می كرد:


تا نسوزم كی خنك گردد دلش
ای دل من خاندان و منزلش


خانه ی خود را همی سوزی بسوز
كیست آن كس كو بگوید لا یجوز

[صفحه 139]

خوش بسوز این خانه را ای شیر مست
خانه ی عاشق چنین اولیتر است


(مثنوی، دفتر ششم، ابیات 617 -619)

وقتی كسی خانه خود را می سوزاند، چه كسی می تواند بگوید جائز نیست؟ یا ستمگری است؟ مطابق این استدلال كه «لانه یفعل فی ملكه لا فی ملك غیره» (خداوند هر چه می كند در ملك خود می كند و لذا تمام كارهای وی جایز است)، فعل باری مشمول هیچ ضابطه ای نیست و اگر انسان هم می توانست از مزیت مالكیت مطلقه برخوردار شود، تمام كارهایش نیكو می گردید. به عبارت دیگر، اخلاق، در خور موجودات ناتوان و محدود است.


صفحه 139.